من پینوکیو (زندگی پینوکیو) است. پینوکیو در واقع یک عروسک چوبی بود که آرزو داشت انسان شود. داستان پینوکیو در سال ۱۸۸۱ میلادی توسط کارلو کلودی ایتالیایی خلق شد. و بعدها بارها و بارها توسط نویسندگان٬ شاعران٬ کارگردانان مختلفی بازنویسی شد. هزاران برداشت در زمینه های مختلف ادبی و هنری ارائه شد.
مایکل مورپورگو نمایش نامه نویس بریتانیایی در سال ۱۹۴۳ متولد شد. و به سبب فعالیتش در حوزه ادبی کودکان و نوجوان به شهرت رسید. یکی از آثار او کتاب من پینوکیو (زندگی پینوکیو)است. پینوکیو عروسک چوبی توسط پدر ژپتو نجار ساخته می شود. و بسیار بازیگوش و شیطان و ساده لوح است. او نسبت به وسوسه های جذاب دنیای پیرامونش بسیار ضعیف بود. و زود فریب می خورد.
شنیدن داستان پینوکیو از زبان خودش کتاب جالبی است. که نشان می دهد پینوکیو وقایع را چگونه می دیده. که اینقدر دچار لغزش و اشتباه می شده. مخاطب در این کتاب همه چیز را از چشم پینوکیو می بیند. و برایش بسیار جالب خواهد بود. که چه چیز باعث می شد. پینوکیو به پندها و اندرزهای فرشته مهربون گوش نکند. و تسلیم وسوسه ها شود.
داستان رفتن پینوکیو به سیرک را یادتان هست؟
پینوکیو آن اتفاق را اینطور تعریف می کند: نوای موسیقی و هلهله جمعیت درون چادر٬مرا به سوی خود کشاند. بی درنگ به آن سو شتافتم، بلیط تهیه کردم و به درون خیز برداشتم. رفتم ردیف جلو نشستم. چه نمایشی! دو هنرمند بزرگ پانچ و جودی آن بالا داشتند سر به سر هم میگذاشتند.
در نهایت پینوکیو با پشت سر گذاشتن اشتباهات بسیار. اتفاقات و دردسرهای ناگوار و پیامدهایی که بازیگوشی هایش به دنبال داشتند. پینوکیو از رفتار و کردار خود پشیمان می شود. و با اراده قوی خودش٬ به کمک فرشته مهربون و دوستش جینا به آرزویش می رسد. و به پسر بچه انسانی تبدیل می شود.